ا.آبان

شعر سپید

ا.آبان

شعر سپید

افسوس

 

 این روزها

روزهای سپیدی نیست

درین سراب

                   نیلوفری کو تا بهار کند مرا

با یک گل

با صد گل حتی با هزاران باغ هم بهاری نیست

دلم نمی زند

 

آفتابی که اجازه ندارد /چرا به سمت من می دود

-        این خورشید گیس بریده هم هر روز ستاره های مرا می کشد

در هم آغوشیم با آفتاب انتقامت را می گیرم

 ای کاش تاب دیدن داشتی آبان

تنها گناهت بخش کردن بهار بود

در جایی که هر شب کنارم می خوابیدی

اکنون خشکیده آبی است در دریای پرتلاطم دشت

من سراغت را از باران می گیرم

در روزهای ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد